رفیق من...
بوی مهربانیت می آید...
کجا ایستاده ای.....
در مسیر باد؟؟؟؟
برچسب ها: رفیق ,
[ بازدید : 644 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
بوی مهربانیت می آید...
کجا ایستاده ای.....
در مسیر باد؟؟؟؟
عزیزم غصه نخور قصه نویس ما خداست
همه نارفیق اندو تنها رفیق ما
خـــداست
مردی نزد روانپزشک رفت و غم بزرگی را که به دل داشت برای دکتر گفت
دکتر گفت:
به فلان سیرک برو دلقکی هست که انقدر میخنداندت تا غم از یادت برود
مرد لبخند تلخی زدوگفت:
من همان دلقکم!!!!
خواستم آنقدر کمیاب شم
تا دلی برایم تنگ شود
اما افســوس .....
فراموش شدم
تا کجای قصه ها باید ز دلتنگی نوشت؟؟
تابه کی بازیچه بودن دردودست سرنوشت؟؟
تا به کی بایدباضربه های دردبایدرام شد؟؟
یافقط باگریه های بیقرار آرام شد؟؟
بهر دیدار محبت تابه کی در انتظار؟؟؟
خستا ام از این زندگی با غصه های بی شمار...
بـــــــغض...
بـــغضی عجیب گلویم را می فشارد
شــــبیه بــــــغض مـــــــادری کــــــــه
در را به روی صاحب خانه آن هم پس از سه ماه دیر کرد کـرایه خونه باز میکند
شبــیه لحظه ای که
بابا
آب دهنش را قورت میدهد و میگوید:
دخترم؟!
خواستگار اومده
چــایــی داریــم؟!!
زندگی باید کرد...
گاه با یک گل سرخ...
گاه بـا یـک دل تنگ...
گاه باید رویید در پس این باران...
گاه باید خندید بر
غمی بی پایان...
خدایا
دلــــم یــــک آغوش گـــــــرم می خـــواهد
آغوشی کـــه نـــــه زن باشد نـــــه مــــــرد
خدایا زمین نمیای؟؟؟